یک دیوانه چقدر می تواند
دیوانه باشد
که بخواهد عاقل باشد
یک چقدر می تواند
دیوانه باشد
که به دو برسد
دو چقدر ؟!
چقدر احمقم
خودم نمی دانستم
که کی از دستت دادم
یا از کدام دستم
دست کم فردا را یادم هست
ولی تا ریخ تولدم را فراموش کرده ام
من احمقم
وگر نه چرا میدوم
همین یک دلیل کافی ست
که ثابت کنم
برای پیدا شدن
باید گم شوی
من احمقم
خودم هم می دانم
و گر نه چرا تاریخ مرگم را
می دانم
شما مرا با آدم ها
اشتباه گرفته اید
لال که می شوم
زبانم ثابت نیست
قلبم نمی تپد
باید به حرکت عقربه های ساعت
خیره شوم
ها ؟
قلبم نمی تپد
لبخند می زنم
تاریخ مرگم را به یاد می آورم
من ؟!
خودم هم می دانم.
اسماعیل قنواتی