چترت را به من غرض نمی دهی؟
با شما هستم
خودت
که کنار پنجره
لم داده ای
و داده ای گوش ات را به من
زیر چشمی هم نگاهم می کنی گه گاه
بعد می کنی حاشا که نیستی اینجا
گوش کن
این سطرها بوی باران ندارند؟ صدایش چه
آیا خیس شده ای هرگز؟ گم غرق
نه تر پر
من زیر بارانم
و کسی هم چترش را
نمی دهد به من که من
چترم را داده ام به کسی
که انگار به آن نیازی ندارد
که من دارم
کنج دیوار گذاشته اش
من بارانی ام
خوب گوش کن
این سطرها بوی باران ندارند؟ صدایش چه
اسماعیل قنواتی